ماجرای ولادت حضرت عیسی(ع) از زبان قرآن
ماجرای ولادت حضرت عیسی(ع) از زبان قرآن
خداوندحضرت مریم‌(س) را‌ دو بار‌ برگزید: بار اول، قبول کردن او برای عبادت و خدمت به معبد بود و‌ بار دوم آنکه بدون شوهر صاحب فرزندش کرد که این دومی در دنیا فقط به حضرت‌ مریم‌(س) اختصاص دارد‌ و بس.

کسی است که فقط صدای ملک را می‌شنود‌ ولی‌ صاحب‌ صدا را مشاهده نمی‌کند و حاضر نمی‌بیند.» طبق آیه ۴۲ آل عمران‌ و آیات دیگر، حضرت مریم محدثه بوده است که از کرامات الهی نسبت بـه آن حضرت است.

* خلقت حضرت‌ عیسی(ع)

روزی مریم از اهل خویش کناره گرفت و به مکانی در‌ مشرق‌ بیت‌المقدس رفت و از همه خویشانش‌ بـه‌ کنج‌ تنهایی محتجب و پنهان شد. در این هنگام‌ خدای‌ متعال «روح» را به سوی مریم فرستاد.

«روح» به صورت بشر کاملی برای مریم مجسم شد و به‌ او گفت: «من فرستاده پروردگار تو هستم‌ و برای بخشیدن‌ پسری‌ پاک که پدر ندارد، به اذن الهی به‌ سوی‌ تو آمده‌ام. آنگاه به مریم بشارت داد که به زودی از فرزندش معجزات‌ باهره‌ای‌ ظاهر می‌شود و خداوند او را‌ به «روح القدس» تأیید می‌کند. همچنین‌ کتاب‌ و حکمت و تورات و انجیل‌ به او می‌آموزد و او را با آیات و نشانه‌های آشکار به سوی‌ بنی‌ اسرائیل خواهد فرستاد.» روح، داستان عیسی‌ را‌ برای‌ مریم گفت و سپس‌ در او دمید. مریم مانند سایر‌ زنـانی‌ کـه حامله می‌شوند، به فرزند خود حامله شد (۱۶ تا ۲۰ مریم و ۴۰ تا ۴۴ آل‌ عمران)

مریم‌ در مکانی دور، خلوت گزید و چون‌ او‌ را درد‌ زاییدن‌ فرا رسید، زیر‌ شاخ درخت خرمائی رفت‌ و از شدت غم و اندوه با خود گفت: کاش پیش از این مرده بودم و از‌ صفحه دل‌ها نامم فراموش شده بود. در‌ آن‌ حال (روح‌ القدس‌ یا‌ فرزندش عیسی) او را‌ ندا‌ داد: «غـمگین مباش که خدا از زیر قدم‌ات چشمه آبی جاری نمود و تنه درخت را‌ حرکت‌ بده‌ تا از آن برایت رطب تازه فرو ریزد، از‌ این‌ رطب‌ تناول‌ کن‌ و از آن چشمه بیاشام و چشم خود (به عیسی) روشن دارد. اگر از جـنس بشر کسی را دیدی (به اشاره) به او بـگو: «من برای خدا نـذر روزه سکوت کرده‌ام و با‌ هیچکس (تا پایان روزه‌ام) سخن نمی‌گویم». (۲۲ تا ۲۶ مریم)

پس از تولد نوزاد، مریم فرزند خود را برداشت و به سوی قومش بازگشت. چون قومش او را به آن حال دیدند، مشغول طعن و سرزنش او شدند و گفتند: «ای‌ مریم عجب کار منکر و شگفت‌آوری کردی! ای خواهر هارون، تو نه پدری ناصالح و نه مادری بدکار داشتی (کـه تو خود چنین کاری را مرتکب شدی).

مریم پاسخ آنان‌ را‌ به اشاره، به طفل حواله کرد. آنها گفتند: «ما چگونه با طفل گهواره‌ای سخن بگوییم؟ «طفل (به امر خدا به زبان آمد) و گفت: «من بنده خاص خدایم که‌ مرا‌ کتاب آسمانی و شرف نبوت‌ عطا‌ فرموده، هرکجا که باشم مرا مبارک (مایه رحمت الهی) گردانیده و تا زنده‌انم به نماز و زکات سفارش نموده و همچنین به «نیکوکاری با مادر» توصیه فـرموده و مرا‌ ستمکار‌ و شقی نگردانیده است. روز‌ ولادت‌ و مرگ و همچنین روزی که برانگیخته شوم، سلام و درود حق بر من است» (۲۷ تا ۳۳ مریم)